وژم و وژت
.:: Your Adversing Here ::.
 

شعر "قایقی خواهم ساخت"

قـــایقی خــواهم ســاخــت 

خــواهــم انــداخــت بــه آب.

دور خـواهم شـد از این خـاک غریــب

که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق

قهرمانان را بیدار کند. 

قایق از تور تهی

و دل از آروزی مروارید،

همچنان خواهم راند

نه به آبیها دل خواهم بست

نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند

و در آن تابش تنهایی ماهی گیران

می فشانند فسون از سر گیسوهاشان 

همچنان خواهم راند

همچنان خواهم خواند

«دور باید شد، دور.

مرد آن شهر، اساطیر نداشت

زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود

هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد

چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود

دور باید شد، دور

شب سرودش را خواند،

نوبت پنجره هاست.»

همچنان خواهم راند

همچنان خواهم خواند 

پشت دریاها شهری ست

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند

دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است

مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند

که به یک شعله، به یک خواب لطیف 

خاک موسیقی احساس تو را می شنود

و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد 

پشت دریا شهری ست

که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند. 

پشت دریاها شهری ست!

قایقی باید ساخت

  • نوشته : حجت لنگانی
  • تاریخ: شنبه 16 دی 1386برچسب:سپهری,سهراب سپهری,قایقی خواهم ساخت,
  • صفحه قبل 1 صفحه بعد


    wezhem-wezhet

    حجت لنگانی

    wezhem-wezhet

    http://wezhem-wezhet.loxblog.com

    وژم و وژت

    شعر "قایقی خواهم ساخت"

    وژم و وژت

    سلام ممنون از این که به وبلاگ خودتون سر زدید امیدوارم خوشتون بیاد خودم و خودت

    وژم و وژت